یلدامبارک

چه سخاوتمند است پاییز
که شکوه بلندترین شبش را
عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد
زمستانتان سفید و سلامت . . .

.......

یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلند
به سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . .

........

یلدامبارک

نمایش سقوط برروی زانوان - تهران - تئاتر شهر - سال80

نمایش سقوط برروی زانوان - تهران -1380

 

هشتمین یادوراه سراسری تئاتر دفاع مقدس - تئاتر شهر - تهران -۱۳۸۰

رضاجباری وسیدطاهرحسن پور - نمایش سقوط برروی زانوان

 

 

هشتمین یادوراه سراسری تئاتر دفاع مقدس - تئاتر شهر - تهران -۱۳۸۰

احدکریمی - نمایش سقوط برروی زانوان

 

آشنائي با قواعد اساسي تنظيم نمايش راديوئي

آشنائي با قواعد اساسي تنظيم نمايش راديوئي

از : کميته ي پژوهش دفتر ادبيات نمايشي مرکز هنرهاي نمايشي

فهرست مطالب :

قواعد اساسي تنظيم راديوئي:
قاعده اول:آغاز نمايش
قاعده دوم فيکس کردن مرکز صدا
قاعده سوم :قانون هوک
قاعده چهارم : تعيين حدود صحنه
قاعده پنجم: نام بردن
قاعده ششم : انتقال صحنه
قاعده هفتم:پيوستگي صحنه ها
قاعده هشتم: تبديل ها و عوامل انتقال
قاعده نهم: تشديد لحظات نمايشي
قاعده دهم: روايت و روايتگري
قاعده يازدهم : مديريت زمان
قاعده دوازدهم : پايان بندي

نخستين نمايش هاي راديوئي پخش شده از اين رسانه در حقيقت اجراي مقابل ميکر وفن نمايش هائي بوده که بر صحنه ي تئاتر با استقبال تماشاگران روبرو شده بودند. با توجه به محدوديت هاي پخش راديوئي و از آنجا که امکان استفاده از آنچه امروزه واحد سيار خوانده ميشود وجود نداشت گروه هاي تئاتري براي مخاطب قرار دادن شنوندگان راديو  به استوديوهاي پخش آورده شدند. طبيعي است که تئاتري که با بيننده در ارتباط است اکنون در رسانه اي که تحليل گران نام رسانه ي نا بينا برآن گذاشته بودند چيزي کم داشت. مخاطب معناي سکوت ها و مکث هائي که در حقيقت حرکت و استفاده از بدن بازيگران بود را درک نميکرد و چه بسا که آن را نقصي در پخش راديوئي تلقي ميکرد . از سوي ديگر مکان و فضاي نمايش نيز براي شنونده قابل تشخيص نبود. با همه ي نقصان هائي که اجراي راديوئي تئاتر ها داشت اين اجراها نويد هنري تازه را ميداد هنري که راديو را از رسانه اي صرفا در خدمت اطلاع رساني به مديائي با توانائي هاي بسيار و توأمان در تبليغات، تفريح و سرگرمي و فعاليت  ظريف هنري تبديل ميکرد.دست اندرکاران راديو حالا با چالش هائي تازه روبرو بودند و آن "شنيداري شدن" ظرافت هاي نمايشي تئاترهاي راديوئي بود. نخستين تمهيد در اين زمينه وارد ساختن راوي و قصه گو بود. گوينده اي شرح صحنه ها و فضاها و گاه تشريح مشخصات وبيان ويژگي هاي جسمي و روحي شخصيت هاي نمايش را به عهده گرفت. اگرچه همچنان متني که سرانجام به اجرا ميرسيد همان متن نوشته شده براي صحنه بود اما همين تمهيد ساده توانست در جلب توجه هرچه بيشتر شنوندگان به نمايش راديوئي بسيار مؤثر بيفتد. اکنون ديگر به راستي هنري تازه شايد " هنر هشتم" متولد شده بود. هنري که مي بايد قواعد خاص خود را نيز بيابد. از آنجا که سينما نيز صدا را به تصوير افزوده و به اصطلاح ناطق شده بود بنظر ميرسيد ميان اصول و قواعد صداگذاري فيلم و آنچه اکنون ديگر نمايش راديوئي خوانده ميشد تشابهات بسياري وجود دارد . تئوري هاي نمايش راديوئي و تئوري هاي صداگذاري فيلم روز به روز امکانات بيشتري را در اختيار هنرمندان خلاق نمايش راديوئي قرار ميداد. بدينگونه رفته رفته نمايش راديوئي اختصاصاتي يافت که مرزهايش را با تئاتر و سينما مشخص و مشهود ساخت .

ادامه نوشته