تعزیه الگوی کهن نمایش های ایرانی
تعزيه (يا تعزيت) به معني سوگواري، برپايي يادبود عزيزان از دست رفته، تسليت، امر کردن به صبر و پرسيدن از خويشان درگذشته،سرسلامتي دادن و … است.اما آنچه به عنوان تعزيه مشهور است گونهاي از نمايش مذهبي منظوم است که در آن عدهاي اهل ذوق و کارآشنا در جريان سوگواريهاي ماه محرم و براي نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بيت عليهم السلام، طي مراسم خاصي بعضي از داستانهاي مربوط به واقعهٔ کربلا را بازآفريني ميکنند.
پيشينه :
تاريخ پيدايش تعزيه به صورت دقيق پيدا نيست. برخي با باور به ايرانيبودن اين نمايش آييني، پاگيري آن را به ايران پيش از اسلام به پيشينهٔ سههزارسالهٔ سوگ سياوش - پهلوان داستانهاي ملي ايران - نسبت داده و اين آيين را مايه و زمينهساز شکلگيري آن دانستهاند. برخي پژوهشگران نيز پيشينهٔ آن را به آيينهايي چون مصائب ميترا ويادگار زريران بازميگردانند والخ .
برخي ديگر با استناد به گزارشهايي، پيدايش تعزيه را مشخصاً از ايران پس از اسلام و مستقيماً از ماجراي کربلا و شهادت امام حسين (ع) و يارانش ميدانند.
شکل رسمي و آشکار تعزيه، به روايت ابنکثير، براي نخستين بار در زمان حکمراني دودمان ايراني شيعهمذهب آل بويه صورت گرفت. اين سوگواري به گونهاي بود که معزالدوله احمد بن بويه در دهم محرم سال ۳۵۲ هجري قمري در بغداد به مردم دستور داد که براي سوگواري، دکانهايشان را بسته و بازارها را تعطيل کرده، نوحه بخوانند و جامههاي خشن و سياه بپوشند. از اين دوره دستههاي عزاداري و نوحهخواني رايج شده و پايههاي نمايش شبيهگرداني ايران گذاشته شد.
تعزيه بيشترين رواج خود را با حمايت دولت و حکومت صفويان پيدا کرد. در دورهٔ شکوفايي تعزيه، با رواج تشيع و دلايلي مانند روضهخواني و حملهخواني تعزيه از حمايت بيشتري برخوردار شد.
تعزيه در اکثر دورههاي تاريخي ايران بخصوص در دوره قاجاريه از جايگاه ويژهاي بين اقشار مردم و مقامات سياسي کشور برخوردار بوده است تا جايي که ناصرالدين شاه دستور ساخت "تکيه دولت" به عنوان يکي از بزرگترين مکانهاي تئاتري ايران و جهان را براي اجراي مجالس تعزيه صادر ميکند. به طوري که بسياري اين دوره را عصر طلايي تعزيه ناميدهاند. تکيهٔ دولت در زمان ناصرالدين شاه به تقليد ازتماشاخانه اپراهال انگلستان ساخته شد که ابتدا به منظور يک سالن تئاتر ساخته شد اما با مخالفتهايي که بود به تکيه تبديل شد. از ديگر تکيههاي معروف آن زمان تکيهٔ معاونالملک در کرمانشاه بود. در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه، تعزيه در ۳۰۰ مکان مشخص برپا ميشد. تعزيه تا زمان مشروطيت در اوج ماند.
در سالهاي آغاز ديکتاتوري رضاخان، يعني پس از ۱۳۰۴ هجري شمسي، اجراي تعزيه و روضهخواني رفتهرفته ممنوع اعلام شد و با تخريب تکيهٔ دولت به دستور رضاخان، تعزيه پا به دوران افول خود گذاشت. هرچند پس از شهريور ۱۳۲۰ ديگر بار سر برآورد، اما در برابر سرگرميهايي همچون سينما و تئاتر، نتوانست موقعيت و عظمت پيشين خود را بازيابد.
فارغ از نظريه هايي که درباره پيدايش وسير تحول وتکامل تعزيه وجود دارد، اين آيين تبديل به يکي از بارزترين و مهمترين آيينهاي نمايشي ايران شده است. شيوههاي به کار رفته در اجراي مجلس تعزيه يا شبيهخواني از نکات و ويژگيهاي بارز اين آيين است که دستمايه پژوهشهاي بسياري توسط هنرمندان و پژوهشگران ايراني، اروپايي و آمريکايي شده است.
اصطلاحات و واژههاي رايج در تعزيه
شبيهگرداني: نمايش تعزيه
شبيه: بازيگر تعزيه
مقتلنويس: نويسنده نسخه و متن نمايش تعزيه
معين البکا: کارگردان تعزيه
ناظم البکا: دستيار کارگردان تعزيه
باني: سرمايهگذار و تهيهکنندهٔ تعزيه
فرد(مکالمه) : نسخه و متن نمايشنامهٔ تعزيه
بچهخوان: کسي که به جاي دو طفلان مسلم يا رقيه و.. ميخواند
زينبخوان: بازيگري که در نقش زينب بازي ميکند
رجزخواني: هنگامي که اوليا (خاندان پيامبر) و اشقيا (مخالفان پيامبر) در مقابل هم از افتخارات و اصل و نسب خود حرف ميزنند.
اشتلمخواني يا پهلوانخواني: هنگامي که اشقيا با بيان غلوشده گفتوگوهايشان را بيان ميکنند در حالي که اوليا در يک دستگاه موسيقي گفتوگو را به آواز بيان ميکنند که به آن تحريرکردن ميگويند.
موالفخوان(موافق خوان): شخصي که در نقش اوليا بازي ميکند.
دستگاه: هر تعزيهٔ کامل را يک دستگاه يا مجلس گويند.
انواع تعزيه
محتوا و موضوع تعزيه . محققان تعزيه ها را از حيث محتوا و موضوع به چهار دسته تقسيم کرده اند که اين چهار دسته از نظر زماني به دنبال يکديگر شکل گرفته اند و عبارت اند از:
1) واقعه ، که شامل تعزيه هاي اصلي مي شد و شخصيتهاي آن مذهبي و محور آن شهادت امام حسين عليه السلام و ياران آن حضرت بود. ظاهراً اين دسته از تعزيه ها زودتر از بقيه ابداع شده و از جملة آنهاست : شهادت حضرت عباس ، حضرت مسلم ، دو طفلان مسلم ، علي اکبر، عروسي قاسم و تعزية شهادت امام حسين عليه السلام .
2) پيش واقعه ، که شامل تعزيه هاي فرعي بود و از نظر داستاني استقلال کامل نداشت و در واقع ، حوادث و ماجراهايي بود که پيرامون واقعه ساخته مي شد. شخصيتهاي پيش واقعه الزاماً مذهبي نبودند. از جملة اين تعزيه ها «مجلس عباس هندو» است که در آن ، بانويي قصد برگزاري تعزية حضرت عباس را دارد، اما کسي را که بتواند نقش او را ايفا کند نمي يابد، تا اينکه جوان هندويي به نام عباس از کوچه مي گذرد، شيونِ زن در وي اثر مي کند و اسلام مي آورد و در تعزيه ، اجراي شبيه حضرت عباس را بر عهده مي گيرد.
3) گوشه ، که شامل شبيه هايي بوده است با عناصر شادي آور و از نظر داستاني مستقل . شخصيتهاي آن ، هم مذهبي و هم غيرمذهبي بودند. اين نوع تعزيه ها عوامل اصلي تحول تعزيه را به سوي نمايش غيرمذهبي فراهم ساختند. «تعزية مضحک » يا «شبيه مضحک » ( رجوع کنيد به ادامة مقاله ) کمابيش از تحول همين تعزيه ها به وجود آمده است . از جملة اين تعزيه هاست : «شبيه ليلي و مجنون » که تنها عنصر مذهبي آن وقتي بود که مجنون از امام صادق عليه السلام راهنمايي مي طلبيد، و «تعزية به چاه انداختن حضرت يوسف ». معمولاً در پايانِ گوشه ، به کربلا و واقعة شهادت امام حسين عليه السلام نيز مي پرداختند که اصطلاحاً به آن «گريز زدن به صحراي کربلا» گفته مي شد.
4) تعزية مضحک ، که در آن نسبت به همه چيز غلو مي شد. اين نوع تعزيه کم کم پاي «مقلد»ها و «مسخره »ها را به تعزيه باز کرد. طرح اصلي تعزية مضحک ، تمسخر اشقيا و تکريم اوليا بود و شبيه هايي چون ديو، پري ، جن و حيوانات از نقشهاي مهم آن به شمار مي رفتند.
مراحل تعزيهخواني
تعزيهخوانان معتقدند که تعزيهخواني را بايد پلهپله آموخت و نميشود ره صدساله را يکشبه طي کرد و از امامخواني آغاز کرد. استادان هنرهاي آييني - سنتي معتقدند که موافقخوانها تعزيهخوانانياند که صداي خوبي داشته و ميتوانند در رديفهاي موسيقي اجراي برنامه کنند.
در قديم اکثر کساني که وارد تعزيه ميشدند ريشهاي در تعزيه داشتند؛ پدر يا پدربزرگ يا برادرشان تعزيهخوان بودند؛ يا حتي در محلهاي زندگي ميکردند که يک گروه تعزيهخوان ثابت در آن محل زندگي ميکردند و استادان تعزيه به عنوان معينالبکاء (تعزيه گردان) به هيأتها ميرفته و استعداديابي ميکردند و کسي را صدايش خوب بود اجازه ميگرفتند و به تعزيه ميآوردند. به باور استادان اين هنر، هرکسي نميتواند تعزيهخوان شود بلکه بايد جوهرهٔ اصل تعزيه را داشته باشد؛ يعني علاوهبر صداي خوب بايد در خواندن بيپروا بوده، ترسو نباشد. بعضي از بچهخوانها صداي خوبي داشتند اما در جنگ بيپروا نبودند و تا يکي از اشقيا براي بازي جنگ به مقابلشان ميآمد ميترسيدند يا در مقابل جمع صدايشان را رها نميکردند.
تعزيهخواني بر اساس يک سلسلهمراتب است. کساني که وارد تعزيه ميشوند از کودکي در نقش بچهخوان آغاز ميکردند. طبقهبندي تعزيه هم اينگونهاست که زماني که کسي بچهخواني ميکند اول نقش سکينه و رقيه را بازي ميکند؛ سپس طفلان مسلم و بعد قاسمخوان ميشود. به اعتقاد تعزيهخوانان، يک "طفلان مسلمخوان " خوب ميتواند يک قاسمخوان خوب باشد؛ يک قاسمخوان خوب هم ميتواند يک علياکبرخوان خوب شود؛ زيرا اين نقشها مکمل يکديگر بوده و آوازها در دل هم قرار ميگيرند. اگر در علياکبرخواني درآمد اول چهارگاه است، در شبيه قاسم همان چهارگاه است اما يک پرده بالاتر در گوشهٔ زابل است. به اين دليل که صداي قاسمخوان چپکوک است و معمولاً يک گام بالاتر است.
دورهٔ علياکبرخواني که طي ميشود، تعزيهخوان وارد دورهٔ شهادتخواني ميشود. اگر صداي خوبي داشته باشد شهادتخوان ميشود؛ اما اگر صداي تعزيهخوان ضعيف اما خوب باشد زنپوش ميشود. بعد از اينکه يک تعزيهخوان دورهٔ شهادتخواني را به پايان برساند ديگر محاسنش سفيد شده و ميتواند امامخوان باشد. کسي که در رأس شهادتخواني قرار ميگيرد هم امامخواني ميکند و هم عباسخواني. آخرين مرحله امامخواني است که در آن بايد از يک سني گذشت تا به اين مرحله رسيد. در اين سن صدا کمي ضعيفتر ميشود اما سوز بيشتري دارد.
ديدگاه نمايششناسانه برتعزيه :
برخي محققان ، نمايشهاي «اعجاز » يا نمايشهاي «آيين مقدّس » را در اروپاي قرون وسطي، که آلامِ حضرت عيسي عليه السلام و قديسان مسيحي را نشان مي داد، نزديکترين نوع نمايش مذهبي به تعزيه مي دانند و حتي معتقدند که از قرن يازدهم و دوازدهم / هفدهم و هجدهم آشنايي با اين نوع نمايشنامه ها از طريق شمال ايران ، زمينه هاي شکل گيري تعزيه را فراهم کرد. اين محققان به سابقة اجراي تعزيه در نواحي قفقاز و ديگر سرزمينهاي شوروي سابق تا پيش از سلطنت فتحعلي شاه (1212ـ1250) ــ که هم بخشي از ايران و هم شيعه نشين بودند ــ اشاره کرده اند
به سبب شباهتهاي تعزيه و تئاتر، محققان به مقايسة آنها پرداخته اند. برخي ، تعزيه را با اصول و قواعد نمايش غربي ارزيابي مي کنند و آن را نمايشي ناقص مي دانند. در مقابل ، بعضي ديگر تعزيه را از نمايش غربي و معيارهاي آن مستقل مي شمارند و ساختار نمايشي آن را فقط از ديدگاه مباني اعتقادي و روشهاي اجرايي خودِ تعزيه مي سنجند گوبينو شايد از نخستين کساني است که تعزيه را با معيارهاي نمايش غربي سنجيده و سير تاريخي آن را همانند روند تاريخي تراژديهاي يونان دانسته است که طي آن همانگونه که در تراژديهاي يوناني نقش همسرايان (گروههاي آوازخوان ) در برابر اهميت بازيگران رنگ باخت ، در تعزيه نيز نمايش ــ که با نوحه خواني نخستين دهة ماه محرّم پيوند داشت ــ بتدريج از آن گسست و به نمايشي متکي بر شبيه خوانان (بازيگران ) تبديل گرديد
برتولت برشت نيز تعزيه را تئاتر محسوب کرده است . شيوة نو برشت ، مشهور به شيوة روايي ، و کوشش او براي «فاصله گذاري » ميان بازيگر و نقش ، خواسته يا ناخواسته به شيوه هاي نمايشي در شرق ، بويژه تعزيه ، شباهت دارد برخي از نشانه هاي وجود فاصله در تعزيه اينهاست : تعزيه خواني از روي دستنوشته (مکالمه)در
هنگام اجرا، رفت وآمد مردم ، دخالتهاي آشکار تعزيه گردان و ديگر افراد، حضور مردان در نقش زنان ، گرية امام خوان براي وضع تأثر برانگيز امام ، گرية شمر و دعاي او براي امام و اهل بيت عليهم السلام ، و حتي تذکر تعمدي و آشکار شبيه خوان به فاصلة ميان خودش و نقش و صحنه ؛ به عنوان مثال درديالوگ هاي ابتدايي شمر آمده است :
نه من شمرم نه اين خنجر نه اينجا کربلا باشد فقط مقصود ما اين است دراين مجلس بکا باشد
اگرچه هدف فاصله گذاري برشت با تعزيه کاملاً متفاوت است : او از بر انگيختن عواطف تماشاگران اجتناب مي کند تا قوة داوري آنان را بر انگيزد، اما هدف تعزيه آن بوده است که با شور بسيار و بدون شکستن حريم و فاصلة واقعي موجود، به نظام اعتقادي شبيه خوان و تماشاگر استحکام بخشد از حدود دهة 1340 ش /1960، برخي از کارگردانان مشهور غربي ، همچون پيتر بروک ، يژي گروتوفسکي ، آندره شربان ، تديوش کانتور ، از نزديک با نمايش روحوضي و تعزيه آشنا شدند و در تجربه هاي نمايش نو (نئوتئاتري ) خود از آنها بهره گرفتند.
نشانه و نماد در تعزيه کاربرد زيادي دارد چنانکه گفتهاند اين نمايش باغي از نشانه و نماد است. انواع پرچمهاي سبز، سرخ و سياه که نماد اهل بيت، شور و انقلاب و سوگوارياند، علم که نماد درفش سپاه حسينبن علي است، تشت آب به نشانهٔ شط فرات؛ شاخهٔ نخل يا هر نهالي به نشانهٔ نخلستان و درخت؛ چرخش به دور خود و راه رفتن به گرد صفحه به علامت گذشت زمان و همچنين مسافرت؛ چتر که وسيلهٔ القاي تازه فرود آمدن هر ولي يا فرشته بهويژه جبرئيل از آسمان است؛ زدن عينک سفيد براي نشان دادن روح بصيرت و نيکدلي و عينک دودي براي جلوهٔ خباثت و بدسگالي؛ عصا که نشانگر تجربه و مصلحتانديشي است؛ نگريستن گاه و بيگاه از ميان دو انگشت بزرگ دست براي تأکيد بر قدرت و فضيلت اوليا در تجسم اوضاع آينده و همچنين پيشبيني؛ بر تن کردن نيمتنهٔ بلند سفيد (کفني) به نشانهٔ نزديک شدن مرگ و اعلام جانبازي؛ زدن يا افشاندن اندکي کاه بر سر براي نشان دادن ماتمنشيني؛ اسب سپيد بيسوار به نشانهٔ اسب حسينبن علي، ذوالجناح و شهادت صاحبش؛ گهوارهٔ آغشته به رنگ سرخ براي بيان شهادت علياصغر؛ استفادهٔ گاه و بيگاه از کبوتري سفيد براي آگاهي دادن به تماشاگران از دريافت نامه يا خبر و همچنين القاي حس معصوميت و همدردي در آنها و کجاوهنشيني شبيهزنان براي نمايش به اسيري رفتن آنها، از جمله اين نمادهاست.
نقشخواني بر منبر، ويژهٔ اولياي نامدار است؛ بزرگي و کوچکي چهارپايههايي که اوليا براي سر دادن نقشهاي خود بر آن ميايستند وسيلهاي براي مشخص کردن پايه و مرتبه آنهاست.
موسيقي درتعزيه
اهميت موسيقي آوازي در تعزيه چشمگير است به گونهاي که ايفاگران نقشها ميبايست از دستگاههاي موسيقي آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغيير يافت، بتوانند در آواز معين بخوانند. در موسيقي تعزيه براي نقشهاي افراد سختدل آوازهاي متناسب با نقشهاي آنها انتخاب ميشوند مانند شمر که در نوا يا رجز و علياکبر که در دشتي ميخوانند. براي پيشگيري و آمادگي از جابجايي ناگهاني نقش، هر کس بايد لحنها و شعرهاي ديگر نقشها را فرابگيرد.
چون شيوة بيان حوادث در تعزيه مبتني بر آواز بود، معمولاً تعزيه خوانان با مقامها و گوشه هاي موسيقي ايراني آشنايي داشتند. معين البکا يا دستيارش (ناظم البکا)، کودکان خوش صدا را با نقشهاي کوچک و کم اهميت و به اصطلاح «بچه خوان » تعليم مي دادند تا رفته رفته با آگاهي برظرايف اجراي آواز، تعزيه خوان شوند؛ ازينرو، تعزيه را يکي از مهمترين عوامل حفظ بخشي از نغمات موسيقي ايراني دانسته اند. در هر تعزيه ممکن بود اشعار در گوشه ها و دستگاههاي متعددي خوانده شود، البته در سؤال و جوابها لازم بود که تناسب مقامها رعايت گردد، مثلاً اگر «امام خوان » در دستگاه شور مي خواند، «عباس خوان » هم بايد در همان دستگاه جواب او را مي داد تغيير دستگاهها در تعزيه معمولاً ناشي از تغيير صحنه و موضوع وقايع بود؛ بنابراين ، تعزيه خوان «مرکّب خواني » (خواندن قطعه اي در چند دستگاه موسيقي ) نمي کرد و لازم نبود براي تغيير دستگاهها از مايه هاي انتقالي استفاده کند. «اشقياخوان » (کسي که نقش دشمن امام را بر عهده مي گرفت )، بر خلاف ساير تعزيه خوانان ، اشعار را به آواز نمي خواند، بلکه به اصطلاح «اُشْتُلُم » (رجزخواني) مي کرد.
ارتباط ميان تعزيه و موسيقي تنها از طريق آواز نبوده است ، بلکه سازهاي موسيقي نيز در مجالس تعزيه به کار مي رفت ، چنانکه گاه پيش از آغاز تعزيه و به جاي «پيش خواني »با نواختن برخي سازها، مانند شيپور، طبل ، دُهُل ، کَرنا، سُرنا، ني لبک ، ني ، قره ني ، نقاره و سِنج ، تماشاگران را براي شنيدن و ديدن تعزيه آماده مي کردند البته در حين اجراي تعزيه معمولاً آوازها با ساز همراهي نمي شد، جز در موارد اندک که در اين موارد رعايت دستگاهها لازم بود، چنانکه معمولاً براي شبيهِ (نقشِ) علي اکبر و قاسم ، چهارگاه و سه گاه و اصفهان ، و براي شبيهِ امام ، نوا نواخته مي شد در صحنه هاي فاقدِ گفتگو، مثل صحنه هاي مسافرت يا نبرد يا در وقفه هاي ميان جريان نمايش (آکسيونها)، نيز از ساز استفاده مي شد. در تعزيه معمولاً هر يک از سازها کاربرد خاصي داشتند، مثلاً هنگام ورود اشخاص و شروع جنگها طبل مي زدند و هنگام وقوع صحنه هاي حزن آلود شيپور و قره ني مي نواختند.
موسيقي تعزيه موجب حفظ و تداوم بسياري از نغمه ها و قطعات موسيقي سازي و آوازي ايران شد و از سوي ديگر، اين موسيقي را در مراتب مختلف تحت تأثير قرار داد. در موسيقي نواحي نيز اين کارکرد و تأثيرِ عميق موسيقي تعزيه وجود دارد .
ملزومات و شيوه هاي اجراي تعزيه . چون در تعزيه چهره آرايي (گريم ) انجام نمي شد، نقشها را با قيافه و گاه صداي تعزيه خوانان هماهنگ مي کردند؛ مثلاً، امام خوان معمولاً خوش صورت بود و ريشي متناسب داشت براي آنکه تعزيه خوان به نقشي که برعهده گرفته بيشتر شبيه شود، انتخاب نوع لباس و وسايل و ابزار مناسب اهميت ويژه اي داشت . نوع لباسها و ساير لوازم تعزيه خوانان در شهرها و روستاها و نيز در دوره هاي گوناگون متفاوت بوده است از مجموع پوشش تعزيه خوانان مي توان دريافت که لباس اوليا سبز و سياه و گاه سفيد، و لباس اشقيا سرخ بوده است . بنا بر توصيف عبداللّه مستوفي ، در دورة ناصرالدين شاه شبيه امام حسين عليه السلام معمولاً قباي راستة سفيد، شال و عمامة سبز، عباي ابريشمي شانه زري سبز مي پوشيدند. بچه خوانها پيراهن عربي بلند و سياه با سربند مي پوشيدند. جنگجويان هر دو طرف زره و کلاهخود داشتند. زير زره ، اشقيا قباي سرخ و اوليا قباي سفيد مي پوشيدند .
...ومخلص کلام اينکه: تعزيه يا شبيه خواني ، هنري ماندگار در عرصه هنرهاي ديني است امادر برخي مناطق، تعزيه از نظر کيفي رو به افول مي
رود، زيرا هيچ شخص يا نهادي مشخص به ساماندهي آن نمي پردازدکه البته اخيرا انجمن تعزيه ايرانيان متشکل از هنرمندان واساتيد هنرمقدس تئاترباهدف به
شناسايي شبيه خوانان، عضوگيري و پژوهش در تهران تشکيل شده ونخستين شعبه آن در شيروان خراسان شمالي افتتاح شده است .چه جاي سخن گفتن که تعزيه چه به لحاظ ارزش هنري وچه به خاطر اعتقادات مذهبي بايستي به عنوان ميراث فرهنگي حفظ شود. شايان ذکر است ؛ تعزيه به عنوان يک ميراث معنوي در يونسکو به ثبت رسيده است و وقتي در يونسکو مراسمي به عنوان ميراث معنوي وهنري يک کشور به ثبت ميرسد به اين مفهوم است که دولت مکلف به حمايت از آن است. البته براين باوريم چنانچه نهادهاي فرهنگي هم حمايتي از شبيه خواني نکنند بازهم تعزيه – اين کهن الگوي نمايش هاي ايراني – برزمين نخواهد ماند زيرا عاشقان دلسوخته اي پيداخواهد شد که به برگزاري هرچه باشکوه ترشبيه خواني اهتمام ورزند.
مولفه هاي ظريف تعزيه پتانسيل آن را دارد که به هنري جهاني تبديل شود همانطور که هنرمندان بزرگي چون آنتونن آرتو، گرتوفسکي و پيتربروک نيز از هنر شرق براي ارائه آثارشان بهره گرفته اند.
شبيه خواني در درمشکين شهر عزيزمان نيز قدمتي ديرينه دارد که اميدوارم با تلاش هاي مجدانه وخدمت صادقانه ومهمتر ازهمه همدلي واتحاد عاشقان حضرت سيدالشهداء (ع) وبااجتناب از انشقاق گروه هاي سرشناس شبيه خواني شاهد برپايي باشکوه ترمراسم تعزيه درنقاط مختلف اين کهن ديار مهرورز باشيم. در پايان لازم مي دانم به عنوان يک شهروند وبه سهم ناچيز خود همت اثر بخش هنرمندان مشکيني را ارج نهاده ووبایادکردی از استادارجمندجناب آقای دکتر جابرعناصری (پدرتعزیه ایران)کوشش هاي بي دريغشان را در نيل به فرهنگ وارزش هاي والاي انساني تکريم نمايم.